-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مردادماه سال 1383 23:53
سلام دوستان می بخشین که نمی تونم بهتون سر بزنم آخه این روزا مشغول به کار شدم با داداشم و نمی تونم بیام همش آپدیت کنم یه خبر مهم این که من اول شهریور از طرف دانشگاه دارم میرم سفر حج عمره و واسه دو هفته بعدش هم بر می گردم از این که میاین سر میزنین ممنونم دوستانی مثل:همیشه بهار زهره خانم که بعد از یک غیبت کوتاه دوباره...
-
سلام بچه ها مرسی
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1383 08:29
سلام بچه ها مرسی از اینکه سر زده بودین واقعا ممنونم از شما هم که نظر دادین تشکر می کنم به همتون هم سر میزنممم مخصوصا تو همیسه بهار جان من این چند روزی که نبودم یه خورده کسالت داشتم نتونستم بیام آپدیت کنم این هم متن یه ترانه از اندی به نام سلام عاشقونه قصه از کجا شروع شد از گل و باغ و جوونه از صدای مهربون و یه سلام...
-
عشق از نگاه مایکل
جمعه 2 مردادماه سال 1383 03:12
تو رو روی کولم می گیرم با تو هر جا بگی می رم اما توی عاشق سواری نکنی یه وقتی زیرم جای عاشق روی زمینه هر کی عشقش آتشینه سواری میده به عشقش کار عاشق ها همینه
-
.: من و مریم :.
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1383 14:55
سلام یه خاطره از مریم می خام واستون تعریف کنم پارسال تابستون باهاش دوست بودم یه شب از شب های تابستون طبق معمول شبهای دیگه که حدود ساعت 8 شب به من زنگ میزد اون شب هم زنگ زد دیدم خیلی ناراحته بهش گفتم چی شده بغضش ترکید بدون هیچ مقدمه ای به من گفت که می خاد از خونه فرار کنه !!! من هم که خیلی تعجب کرده بودم ازش پرسیدم چی...
-
.: مرداد ماه :.
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1383 03:35
با سلام خوب به سلامتی این ماه از سال هم تموم شد و درایم کم کم به میانه تابستون نزدیک میشیم. هر ماه یک لوگو واسه بالای بلاگ طراحی میکنم و ماه به ماه عوضش می کنم این هم یه عکس یا کارت یا هر چیزی که اسمشو میذارین برای شروع کار در ماه جدید و در اومدن از عزای حضرت زهرا(س) یه خاطره رو هم حاضر کردم بعد از این پُست میذارمش...
-
شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1383 10:55
عشق یعنی دل سپردن در الست از می وصل الهی مست مست عشق یعنی ذکر ناموس خدا یاعلی گفتن به زیر دست و پا عشق یعنی صحبت بی واهمه حیدر در بند پیش فاطمه عشق یعنی قلب چون آیینه ای جای میخ در به روی سینه ای عشق یعنی انتظار منتظر سینه ای مجروح از مسمار در عشق یعنی صبر در هنگام خشم عشق یعنی جای سیلی روی چشم ...
-
.:: دفتر ::.
سهشنبه 30 تیرماه سال 1383 21:02
نمی دونم دلم میخاد اینقدر بنویسم اینقدر مطلب بنویسم بذارمشون توی بلاگم ولی ذهنم قفل کرده، هنگ کرده چرا...یه چیزایی یادم میاد ولی خب تا میام بنویسمشون همش از توی ذهنم پاک میشه دلم میخاد روزی 100 تا پست داشته باشم دلم میخاد تنهایی خودم رو با نوشتن پر کنم مثل همیشه... نه تنهایی جسمی بلکه تنهایی روحی ام قبلا هم اینکار رو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 تیرماه سال 1383 15:06
با تشکر از دوست عزیزی که این شعر رو از مریم حیدر زاده واسم نوشتن درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار*****میندازمت یه گوشه و میذارمت کنار
-
.: قسمت دوم :.
سهشنبه 30 تیرماه سال 1383 00:22
سلام یه عذر خواهی بکنم که داستان رو نصفه کاره گذاشتم نه به این خاطر که معطل بمونین به این خاطر بود که دیدم حجم پست زیاد میشه و خب خسته کننده میشه (البته اگه کسی همچین خوشش بیاد از این که من دارم این ماجرا ها رو می نویسم ولی خب اینجا برای همینه که من هر چی دلم خواست بنویسم شاید بعضی ها خوششون نیاد) گفته بودم که شد وقتی...
-
.:مهدی و داستان عشق قسمت اول:.
دوشنبه 29 تیرماه سال 1383 16:43
سلام تصمیم گرفتم یه سری اتفاقاتی رو که بین من و اون افتاد و یه سری خاطرات رو براتون تعریف کنم. ناگفته نمونه که به خاطر یه سری مسائل کاملا شخصی از بیان بعضی از قسمتها یا مطالب خودداری می کنم) از همون اول آشنایی مون شروع میکنم یادم میاد اولین باری که دیدمش اوایل مهر 82 بود فکر کنم روزش رو هم یادم باشه 8 مهر... (تعجب می...
-
واقعیت
یکشنبه 28 تیرماه سال 1383 16:17
خدا منو خیلی دست داشت که همچین اتفاقی افتاد حالا که می بینم و فکر می کنم به این نتیجه رسیدم که داشتم خودم رو گول می زدم و در مورد هر کدوم از اشکالات اون فقط خودم رو قانع می کردم به فول یکی بود میگفت: واقعیات همیشه یه جوری راه خودشونو باز می کنن و انشان متوجه واقعیت میشه
-
پروکسی سرور
یکشنبه 28 تیرماه سال 1383 14:25
سلام یه مطلب توی یکی از بلاگها دیدم که یادم اومد چند روز پیش می خواستم یه مطلب در مورد پروکسی سرور بنویسم یه پروکسی سرور خوب که برای کارتهای شرکت البرز خوب کار می کنه و سرعت رو هم بالا می بره آدرس پائینه: 206.165.202.137 8080 anonymous United States سایت بیا تو دات کام رو هم بسته این شرکت البرز دیگه ما کجا سر بزنیم؟...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 تیرماه سال 1383 19:35
سلام خیلی فعال شدم نه؟!!! میگم که بین عشق و نفرت فقط به اندازه یه تار مو فاصله است!!! جالبه نه؟؟؟
-
.:: کاش در دهکده عشق فراوانی بود ::.
شنبه 27 تیرماه سال 1383 13:00
اولین باری که حس کردی ع ا شق ی کی بود؟ اصلاً یادت میاد چه جوری بود؟ چه حسی داشتی؟ چه جوری متوجه شدی این حسه عشق ه؟ وقتی که حس کردم ع ا شق ش شدم حدود آبان 82 بود، نمی دونم شاید خیلی بچگانه باشه ولی خب... (بقیه این مطلب رو این پائین نوشته بودم گفتم شاید خیلی براتون جالب نباشه واسه همین هم حذفش کردم)البته خب خیلی دوستش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 تیرماه سال 1383 12:57
سلام قراره از عشق بنویسم خب خودمم هم نمی دونم چی شد یه دفعه از خرابی سیستم تو این بلاگ نوشتم ظاهرا وقتی درباره مطالب عشقی می نویسم بیشتر مورد استقبال قرار می گیره آخه موضوعات باید با عنوان وبلاگ یکی باشه نه؟ یه شعری بود قبلا" شنیده بودم همچین به دلم ننشسته بود ولی خب امروز صبح که اتفاقی این آهنگ رو گوش می کردم نمی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 تیرماه سال 1383 23:42
سلام اوضاع خیلی خوب بود که دیگه مجبور شدم هارد کامپیوترم رو (اِف دیسک) کنم هر چی اطلاعات هم داشتم از بین رفت ماجرا از این قرار بود که یه نرم افزار دیشب از سایت دانلود دات کام گرفتتم تا پارتیش بندی هاردم رو درست کنم به خاطر یه دستور اشتباه به نرم افزار باعث شدم همه چی از بین بره داشتم روی طرح بلاگ کار می کردم یه طرح...
-
شعر
شنبه 20 تیرماه سال 1383 12:19
امروز رفته بودم سراغ کیفم که همه چیز توش پیدا میشه از شیر مرغ گرفته تا جون آدمیزاد داشتم کاغذ هایی که توش بود رو نگاه می کردم چشمم افتاد به یه صفحه یادداشت که از پارسال تو کیفم نگه داشته بودم چند بیت شعر نوشته بود روش که دیدم شاید بد نباشه اینجا بنویسمشون کاش در دهکــــهده عــشق فراوانــــی بود *****توی بازار صداقت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 تیرماه سال 1383 22:35
نمی دونم دارم کم کم فراموشش می کنم سخته کسی رو که دوسش داری خیلی دوسش داری به راحتی فراموشش کنی فقط تنها دلیل نا راحتی من اینه که دلایلی که باعث شد تمومش کنیم اصلا دلیلی نبود با این که می دونم یه روز باز خودش بر می گرده ولی دیگه برای من همه چی تموم شده چون نمی تونم کسی رو این همه مدت طول کشیده فراموشش کنم بعد دوباره...
-
باید دوباره شروع کرد
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1383 20:06
سلام باید دوباره شروع کنم هیچ اتفاقی نیافتاده من شادم شاد شــــــــــــــــــــــــــــــــــاد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیرماه سال 1383 16:36
با سلام نمی دونم چی میشه عشق تبدیل میشه به نفرت راستی چی میشه؟ چه جوری میشه تموتم خاطرات خوب زیر پا گذاشته میشه و فقط خاطرات بد توی ذهن باقی می مونه و عشق توی چشم به هم زدنی تبدیل میشه به نفرت چرا؟ تموم شد ............ تمــــــــــــــــــــوم تمــــــــــــــــــــوم همه چی تموم شد خیلی راحت در عرض 2 ساعت همه چی تموم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خردادماه سال 1383 14:12
سلام امشب دارم میرم بیرجند واسه امتحانات احتمالا واسه هفتم یا هشتم برمیگردم میام باز دوباره وراجی رو از سر می گیرم تا خدا چی بخواد تازه بعدش میخام برم حج عمره آخه اسمم در اومد از طرف دانشگاه داریم میریم عمره دانشجویی حالا وقتش که شد باز خبر میدم شاید تو امتحانا آپدیت کردم شاید هم نه فعلا بای
-
انجمن عشاق
یکشنبه 24 خردادماه سال 1383 10:15
به این فکر می کردم که یه انجمن تشکیل بدیم که بلاگ هایی که توی بلاگ اسکای در مورد عشق و عاشقی می نویسن با هم همکاری داشته باشن و بلاگ های بقیه رو معرفی کنن و این جور مطالب درکل یه گروه باشن مثلا هر اسمی می تونه داشته باشه مثلا گروه یا انجمن عشاق بلاگ اسکای لطفا نظرتون رو بگین ممنون
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 خردادماه سال 1383 14:53
امروز باز از اون روزهاییه که حالم خوشه اینم یه عکس قشنگ
-
معرفی یک دوست
شنبه 23 خردادماه سال 1383 12:56
سلام البته این دوست احتیاج به معرفی نداره آخه خودش اونقدر زیبا می نویسه که من واقعا خیلی خوشم اومد از متن هاش ولی در کل یه لینک واسش گذاشتم این گوشه که هر وقت کسی به من سر زد به بلاگ ایشون هم بره این هم آدرسش عاشق معشوق
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1383 17:52
سلام یه خبر خوب دیروز بعد از ظهر بود که اومدم تو اتاقم دیدم روی گوشیم شماره خونشون افتاده و بعدش من هم زنگ زدم بهش و کلی دل دادیم و قلوه گرفتیم و به آرزوم که گفته بودم رسیدم یعنی بهش تولدش رو تبریک گفتم کادو هم واسش خریدم آماده کردم وقتی رسیدم بهش بدم امیدوارم خوشش بیاد خوشحااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالم
-
تولد
دوشنبه 18 خردادماه سال 1383 13:35
سلام امروز روز دوشنبه 1383.03.18(1361) روز تولد منه(من!) من کی ام پسر خوبی هستم یا نه تا حالا بعد از این همه زندگی کردن کی شدم کی می خوام بشم؟اصلا آدم هستم یا نه؟ امروز هیچ کس غیر از یکی از دوستای قدیمی ام که با هم از 3 سال پیش چت می کنیم تولدمو تبریک نگفته، گفتم حداقل امروز رو زنگ میزنه هر جور شده بهم تبریک میگه آخه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1383 15:21
سلام توی این یه ماه که نبدوم حسابی پدرم در اومد اعصاب خوردی به خاطر دوستای این خانم خانما حرف درآوردن واسمون خلاصه اعصاب خوردی پشت اعصاب خوردی توی این یه ماه ۵ کیلو لاغر شدم خیلی چاقم که دیگه شدم پوست و استخون فعلا بای
-
من اوضاعم خوبه شما چطور؟
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1383 16:55
اوضاع بر وفق مراده امرو هم رفتم زنگ بزنم به بابام موضوع رو باهاش در میون بذارم متاسفانه نبود ولی الان بعد از کافی نت دارم میرم که بهش زنگ بزنم خانم خامنا هم دختر خوبی شده من هم خوب شدم دیگه اذیتش نمی کنم راستی دیونه شدم یه روز مشت کوبیدم به دیوار تا همین دیروز دستم رو بسته بودم بس که درد می کرد دیروز هم رفته بودم کوه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 11:04
سلام الان مشهدم ازش دلخورم ولی خب باهاش صحبت کردم اونم به خاطر اینکه مجبور بودم نمی دونم چکار کنم باهاش دلم نمیاد اذیتش کنم ولی خب باید بشینم درست و حسابی باهاش صحبت کنم سنگامونو وا بکنیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1383 13:57
سلام توی این چند روز اتفاقات زیادی افتاد اولا که: سایت بلاگ اسکای اینحا باز نمی شد خالا نمی دونم مال بیرجنده یا اینکه همه جا همینجور بود دوما اینکه واسه دو سه هفته به طور یک طرفه باهاش به هم زدم فعلا هم حرفی ندارم آخه اعصاب درستی ندارم بای